افشاگری فریبا فریدونی از آزار جنسی در زندان: گفتند لخت شو فکر کن رفتی استخر

آبان ۹۸ بعد تقریبا سه شبانه روز که تو اداره اطلاعات سپاه خمین و سپاه روح الله اراک بودم منتقل شدم زندان مرکزی اراک ساعت حدودا ۱۰ و نیم شب بود که من وارد بندان زنان شدم تو اتاق افسرنگهبانی چندتا مامور خانم بودن با چند تا زندانی چندتا هم پشت پنجره وایساده بودن داخلو نگاه میکردن.یکیشون اومد جلو و اول گفت موهاتو باز کن موهام تقریبا گره خورده بودن با حالتی که مثلا از چرب شدن موهام و کثیفیشون بدش اومده گفت چقدر موهات کثیفه حموم ندارید خجالت زده گفتم هتل نبودم که سه روزه اب نبوده صورتمو بشورم سه روزه باید تو توالت از افتابه استفاده میکردم انتظار داری جه شکلی باشم یکی از زندانیا با یه تشت پر از اب اومد یکی دیگشونم با یه دست لباس درب و داغون ماموره گفت لباساتو دربیار بنداز تو تشت اب اونایی هم که خانوادم تحویل اطلاعات خمین داده بودنو خودشون بعد بازرسی انداختن تو تشت کتابا و عینکمم گرفتن گفتن نمیتونی ببری عینکم چون فرم نداشت ورودش ممنوع بود
نگاه کردم به اون همه ادمی که زل زده بودن برای لخت شدنم و گفتم من جلو یه گردان ادم لخت نمیشم گفت دربیار بابا فکر کن رفتی استخر زود باش نصف شب شدا. بلوز و شلوارمو در اوردم گفت سوتین و شرتتم دربیار چشمام گرد شده بودن نگاه کردم به دوربین بالای سرم و بهش گفتم استخر مختلط تا حالا نرفتم یکیشون با عصبانیت گفت اون دوربینا رو خودمون چک میکنیم قسمت اقایون دسترسی ندارن میدونستم دروغ میگه گفتم من اینجا لباسی درنمیارم مگه اتاقی ندارید که دوربین نباشه باحالت داد گفت نه نداریم گفتم پس برن بیرون همشون گفت اینا اینجان اگر در نیاوردی بزور دربیارن یکی از زندانیا گفت این واسه اینکه مواد جاساز نکرده باشی گفتم مواد کجا بوده مگه قاچاقچی گرفتید بعدم من سه روزه بازداشت اطلاعات سپاهم چطوری مواد همراهمه یکی از زندانیا گفت مگه چک برگشتیا رو هم اطلاعات میگیره (قبل ورودم به بند زنان افسرنگهبانا گفته بودن اتهامم چک برگشتیه به خودمم وقتی تو افسرنگهبانی اقایون بودم گفتن نمیگی اتهامت سیاسیه و تو اعتراضات بازداشت شدی میگی چک برگشتی داری ) افسر نگهبانه با داد گفت دربیار چقدر حرف مفت میزنی زود باش وگرنه مجبوریم به زور متوسل بشیم خنده ی زشت بقیه مامورا و زندانیا هنوز تو ذهنمه…
بعد هم مجبورم کرد جلو دوربین و چشمای اون تعداد زندانی و مامور بشین پاشو برم و حمام اجباری با حضور یه زندانی دیگه که زل زده بود به بدنم در اخر هم منجر به درگیری و داد و فریاد من شد عذاب بعدی هم پوشیدن بلوز و شلوار کهنه و زشتی که فردای اون شب منو با همون لباسا و البته یه دامن بلند مشکی روی شلوار جورابای کلفت مقنعه چادر و ساق دست و دمپایی پلاستیکی منو برای انگشت نگاری و کارت عکس فرستادن قسمت اداری و اجازه ندادن لباسای خودمو بپوشم

At vero eos et accusamus et iusto odio digni goikussimos ducimus qui to bonfo blanditiis praese. Ntium voluum deleniti atque.

Melbourne, Australia
(Sat - Thursday)
(10am - 05 pm)
Melbourne, Australia
(Sat - Thursday)
(10am - 05 pm)
Melbourne, Australia
(Sat - Thursday)
(10am - 05 pm)
Melbourne, Australia
(Sat - Thursday)
(10am - 05 pm)

Aenghelab e Zanane