کبری رضایی، یکی از هزاران زن، پناهجو و کارگر بیصدا در جمهوری اسلامی
کبری رضایی، زن ۲۶ ساله پناهجوی اهل افغانستان، نزدیک به ۲ ماه پیش از محل کار خود در کارخانهای در اطراف تهران ناپدید شد. خانوادهاش، که بارها نگران جان او به درهای بسته پلیس جمهوری اسلامی کوبیدند، سرانجام با فاجعهای غیرقابل تصور روبهرو شدند: پیکر مثلهشدهی کبری، تکهتکه در اطراف پاکدشت پیدا شد، آنهم تنها با آزمایش DNA قابل شناسایی.
مظنون، نگهبان ۳۲ ساله کارخانه، پیشتر بارها در تلاش برای نزدیکشدن به کبری بود و نهایتاً، پلیس بقایای جسد او را در خانهی همین مرد ایرانی پیدا کرد. گفته میشود او با اسید تلاش کرده آثار جرم را محو کند. هویت مظنون، برخلاف رویه رسانهای در پروندههای مشابه، اعلام نشده. پیکر کبری نیز روز ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، تحت شدیدترین تدابیر امنیتی و در سکوت خبری، به خاک سپرده شد.
نه فقط خانواده کبری از دادخواهی منع شدهاند، بلکه افرادی که تصاویر خاکسپاری را منتشر کردند نیز بازداشت شدهاند. نه خبری از دادگاه و عدالت هست، نه از مجازات، نه از پاسخگویی. فقط سکوت. فقط انکار و سانسور. فقط جسدی دیگر از زنی دیگر، که «قربانی کامل» بود: زن، مهاجر، کارگر.
به باور قاطع تشکل انقلاب زنانه این فقط یک قتل نیست؛ نتیجه یک رژیم ضدزن است است. قتل کبری رضایی نه یک جنایت فردی، که محصول آشکاریست از سیستمی زنستیز، نژادپرست و سرکوبگر. در جمهوری اسلامی، اگر زنی مهاجر و فقیر باشد، قانون نه تنها از او محافظت نمیکند، بلکه ابزار پاککردن رد خونش از خیابان است.
جمهوری اسلامی، با قوانین ضدزن، دستگاه قضایی جنایتکار و دولت و مناسبات حاکم به غایت ضدانسانی، سرکوب مهاجران، فرهنگ مردسالارانه، تبعیض های ساختارمند و سلب هر امکان دادخواهی، شریک مستقیم این قتل است. امروز کبری را مثله کردند؛ دیروز الهه را به جرم «بیحیایی» کشتند؛ فردا، نوبت کیست؟
ما نیز دادخواهیم، چراکه دادخواهی، مبارزه با جمهوری اسلامیست. باید برخاست برای زن، زندگی، آزادی که نه شعار است، نه رؤیا، این تنها راه نجات است.