یک فریم از انقلاب-

روایت یکی از معترضین که توسط لباس شخصی ها و ماموران نیروی انتظامی در یکی از شهرهای ایران، بازداشت شد. در اعتراضات خیابانی آبان ماه ۱۴۰۱ به طرز وحشیانه با او برخورد شده و پس از دادگاهی بدون دسترسی به وکیل و رسانه، حتی بدون حضور یکی اعضای خانواده اش در سکوت کامل خبری بازجویی و تفهیم اتهام شد.

نحوه دستگیری:
این زن جوان در یکی خیابان های اصلی یکی از شهرهای ایران (به دلایل امنیتی از ذکر شهر معذوریم) به طرز وحشیانه ای توسط ۸ مامور لباس شخصی و مامورانی که لباس فرم بر تن داشتند دستگیر می شود. بلافاصله دستبند آهنی به دستان او زده میشود. او میگوید یک نفر بصورت مداوم مستقیم اسپری فلفل را به دهان و چشم های او می زد و مامور لباس شخصی دیگر با شوکر برقی به شکم و قفسه سینه اش می زده و یک نفر دیگر موهای او را می کشیده تا او به سمت ماشین ببرند. فردی که با او در ماشین بوده با شالش دهانش را می بندند، برای جلوگیری از صدای جیغ و فریادهای او که مردم را متوجه خود نکند و با زدن لگدهایش به پهلوی او اجازه مقاومت نمی دهند. مامور زن داخل ماشین مداوم تاکید می کند که، ضربه به سرش نزنید و یا اینکه مواظب سرش باشید که به جایی اصابت نکند.

در ماشین ۱۱۰ پلیس، مامورین با لباس فرم پلیس دعوا و بحث داشتند که به کجا تحویلش بدهند و در طول مسیر هم مدام مامور پلیس توی ماشین فحاشی می کرده و به صورتش ضربات محکمی می زده. مدام به همه دستگیرشدگان در ماشین می گفتند که دست هایتان را پایین بگیرید که مردم در خیابان آنها نبینند و در دیگر ماشین ها متوجه نشوند که افراد دیگری هم دستگیر شده اند؛ همگی ماشین شخصی بود که به سمت بازداشتگاه ها می بردند.

بازداشتگاه موقت:
در بازداشتگاه موقت مردان هم بودند، در همان لحظه ورود، حدود ۷-۸ مرد جوان را که در اعتراضات دستگیر شده بودند می آوردند؛ با چشم بند، طوری که صورت آنها دیده نمی شده، چون به سمت دیوار ایستاده بودند و با فحاشی بسیار با آنها حرف می زدند.
راوی می گوید در بازداشتگاه مورد ضرب و شتم قرار نگرفته. صورت جلسه ایی برای او تنظیم می کنند بدون اینکه بداند چه چیزی در آن درج شده است! و به بازداشتگاه امنیت اخلاقی می فرستند.

بازداشتگاه امنیت اخلاقی:
همه ماموران “لباس شخصی” بودند حتی زنان، شبیه مردم عادی لباس پوشیده بودن، مردان تی شرت با جین و ریش های تراشیده عینا تیپ جوان های معترض که قابل تشخیص نبودند که اینها عاملین سرکوب هستند. راوی به مدت یک شب در بازداشتگاه بوده است.

از او درباره دیگر افراد دستگیر شده، در بازداشتگاه پرسیده شد:
شاهد افراد دستگیر شده زیادی بوده است، مانند: افرادی که برای مواد مخدر دستگیر شده بودند و زن جوانی که به همراه دیگر همکارانش در محل کارشان دستگیر شده بودند فقط به دلیل توییت زدن برای مهسا امینی. یک نفر به دلیل قتل عمد. یک زن جوان را هم در خلال درگیری با بسیجی محل ۲ شب نگه داشته بودند. همچنین او اشاره کرد که زنی که خیلی وقت بوده در بازداشتگاه به سر می برده گفته: یک شب فقط بیست نفر را باهم آوردند که همگی در اعتراضات شرکت کرده بودند.
روایت کننده تاکید دارد دلگرمی قابل توجهی بین همه کسانی که بازداشت شده بودند وجود داشت آن هم نقطه اشتراک آنها بوده که اخیرا در اعتراضات شرکت کرده بودند. کسانی که با تجربه بودند راهنمایی می کردند که در دادگاه قاضی آنها را تحقیر و با ناسزا صحبت خواهد کرد و به نوعی ترس رعب ایجاد خواهند کرد.
زن جوانی که خیلی ناراحت و عصبانی بود می گفت قاضی به او اتهام زده که “فیلم هایی از آتش زدن ماشین ها از تو منتشر شده و یا در اختیار داریم که صحبت سر این بود” که البته همه اینها دروغ بود و قصد ترساندن او را داشت اند.

روز دادگاه فردای بازداشت:
همه آن مردان و زنان لباس شخصی در دادگاه حضور داشتند، اما با لباس نظامی مثلا زنان با مقنعه نظامی بوده اند.
بازداشتی ها با دستبند پلاستیکی به جایگاه تفهیم اتهام برده می شوند. وی در گفته هایش اینطور اشاره میکند “بستگی داره گیر چه قاضی ای بیفتی و ماموری، اگر مامور انسان باشه میتونه کمک کنه که جرمت کمتر باشه”

از او در مورد مابقی افراد در دادگاه پرسید شد :
راوی می گوید وثیقه ها برای آزادی مبالغ مختلف دارد؛ مثلا جرم فحاشی کردن، یا بی حجابی، وثیقه ۷۰ میلیونی دارد. زن جوانی که به دلیل توییت مهسا امینی دستگیر شده بود، اتهام فراخوان علیه نظام گرفت و وثیقه ۸۰۰ میلیونی. دو گروه حدودا ۱۸ و ۳۰ نفره یک جا آوردند که همگی در اعتراضات دستگیر شده بودند.
آن زن که بخاطر بسیجی ها دستگیر شده بود با پابند آهنی آوردند دادگاه.
در دادگاه یک گروه ۴ نفره پسر وجود داشت که روی زمین همچون اسیران جنگی، با صورت هایی رو به دیوار نشسته بودند و اجازه حرف زدن با یکدیگر نداشتند. آنها هم در اعتراضات دستگیر شده بودند.

از او درباره عکس العمل خانواده و دوستان او در این باره جویا شدیم:
راوی میگوید همه خانواده و دوستانش در جریان کامل قرار گرفتند به دلیل اینکه نگران و پیگیر وضعیت او بودند، و پس از آزاد شدن با قرار وثیقه با دیدن وضعیت کبودی و درد هایی که داشته خشمشان نسبت به رژیم چند برابر شده. او اشاره کرد افرادی که قبلا نسبت به نظام سرکوبگر شک داشتند الان مطمئن شد اند که این رژیم برای تک تک آنها خطر بزرگی است و با سرکوب های که انجام می دهند مردم را مصصم تر و خشمگین تر می کنند و همچنین می دانند که هیچ اصلاحی برای این نظام وجود ندارد.

درباره حال جسمی و روحی او پرسیدم:
“الان از لحاظ فیزیکی خوبم؛ فقط گردن درد کمی مانده و چون از دستبند میکشیدنم. دوتا از انگشتام هنوز بی حسه؛ چون در طول دستگیری با دستبند می کشیدنم احساس میکردم الان دستام از مچ کنده میشه”
از روحیه خود می گوید که سرشار از خشم است؛ با وجود اینکه تا مدتی است به دلیل رفتار وحشیانه ماموران ترس با اوست، اما این حجم خشونت و رفتاری که با او داشته اند او را مصصم تر از قبل کرده که این رژیم باید سرنگون شود.

در طول گفتگویی که در انقلاب زنانه با راوی داشتیم چند نکته را تاکید کرد که براساس شواهدش در پروسه دستگیری و بازداشتش بوده. یکی از آنها این بود؛ در مسیر بازداشتگاه در ماشین سرباز به راننده ماشین گفته که ” به سربازها گفتند که به خانواده هاتون بگید که تو خونه و محل زندگی نمونن، برن یه جا دیگه. مشخص بود که خیلی ترسیدن “. راوی می گوید سربازها به دلیل بی خوابی زیاد رنگ پریده و شدیدا خسته بودند. تعداد نیروها کفاف دستگیرشدگان را نمی داد و کمبود نیرو کاملا مشخص بوده.

۱۵ آبان ۱۴۰۱

 

At vero eos et accusamus et iusto odio digni goikussimos ducimus qui to bonfo blanditiis praese. Ntium voluum deleniti atque.

Melbourne, Australia
(Sat - Thursday)
(10am - 05 pm)
Melbourne, Australia
(Sat - Thursday)
(10am - 05 pm)
Melbourne, Australia
(Sat - Thursday)
(10am - 05 pm)
Melbourne, Australia
(Sat - Thursday)
(10am - 05 pm)