آغاز سال ۴۰۴
بحران معیشت و نقش زنان در مبارزه همهجانبه علیه جمهوری اسلامی
سال ۱۴۰۴ را نمیتوان با هیچ سال دیگری مقایسه کرد؛ حتی با اسفند ۱۴۰۳ که هنوز یک ماه هم از آن نگذشته است. تغییرات چشمگیری در فضای سیاسیاجتماعی ایران شکل گرفته؛ نه فقط در حاکمیت، که مهمتر از آن، در دل جامعه.
جمهوری اسلامی امروز در برابر فشارهای چند لایه قرار دارد؛ بحرانهای عمیق داخلی از یک سو و فشارهای فزاینده خارجی از سوی دیگر. از جمله فشارهای دولت ترامپ که وضعیت را برای جمهوری اسلامی حتی بهمراتب دشوارتر از دوران برجام کرده است.
در چنین شرایطی، پرسشی که بهطور مداوم تکرار میشود این است: آیا جمهوری اسلامی به سمت مذاکره خواهد رفت؟ حالا مستقیم و غیرمستقیم!
ممکن است مذاکرهای در راه باشد، شاید هم فقط به دنبال وقتکُشی است، یا حتی توافقی محدود، مشروط و نیمبند را در دستور کار داشته باشد. اما در میان تمام این احتمالات، یک واقعیت نباید فراموش شود؛
ما دیگر یک خط در بین معادلات قدرت نیستیم؛ ما یک نقطه تعیینکنندهایم بیرون از این دو معادله قدرت، اما بهمراتب مؤثرتر. ما نقطه پایان دیکتاتوریم؛ ما یک جامعهایم، زنده، ایستاده، با ارادهای قوی که انقلاب «زن، زندگی، آزادی» هنوز در آن جاری است و نفس میکشد.
در عرصهی بینالمللی نیز حاکمیت موفق نشده شرایط را به نفع خود بازگرداند. کمیته حقیقتیاب سازمان ملل برای سومین بار تمدید شده است؛ پرونده جنایات جمهوری اسلامی همچنان باز است. فرانسه نیز شکایت رسمی خود را علیه جمهوری اسلامی به دیوان بینالمللی دادگستری (لاهه) ارائه کرده است. اینها نشانههای روشنی از گوشهگیری و ضعف حاکمیت در برابر فشارهای بینالمللی است و اکنون زمان آن است که جامعه از این موقعیت استفاده کند و مبارزه را شدت بخشد.
اگر نگاهی به همین یک ماه اخیر بیندازیم، تفاوت آشکاری بین اسفند ۱۴۰۳ و نوروز ۱۴۰۴ خواهیم دید. زنان ایران خاکریز حجاب را فتح کردهاند. دیوارهای تفکیک جنسیتی ترک برداشتهاند؛ در رقصهای چهارشنبهسوری، جشنهای نوروزی و سیزدهبهدر، در خیابانها، در پارکها، متروها، دانشگاهها و هر فضای عمومی، نشانههای پیشروی جامعه علیه قوانین اسلامی و ارزشهای حکومتی آشکار است. این تحولات، نشانه عقبنشینی مفتضحانه یک حکومتِ از رمقافتاده است و قدرت سابق را ندارد.
اما این تنها آغاز راه است. اگر مبارزه با قدرت تمام ادامه پیدا نکند، جمهوری اسلامی تلاش خواهد کرد با بستههای جدید از طریق قانون و نسخههای متفاوت سرکوب، مجددا به جامعه حمله کند. بنابراین، نه تنها باید مقاومت علیه حجاب اجباری را ادامه داد، بلکه سایر مصادیق آپارتاید جنسیتی نیز باید از بین برود؛ از حق آوازخوانی زنان تا حضور برابر در فضاهای عمومی و بازپسگیری حقوق اساسیای که سالها به گروگان گرفته شدهاند.
همزمان، یک مسألهی دیگر نیز نباید از چشم دور بماند:
بحران اقتصادی و معیشتی که با شدت بیسابقهای گریبان جامعه را گرفته است
تورم، گرانی، بیکاری، بیثباتی ارزی، قطعی آب، برق و گاز، وضعیتی را پدید آوردهاند که جامعه را به شکل روزهای جنگ جمهوری اسلامی با عراق نزدیک کرده است.
در این میان، فقر بهشدت نسبت به گذشته «زنانه» شده است:
زنان در خانه، در مقام سرپرست خانوار، در بازار کار ناامن، یا در بیکاری، سهم بیشتری از رنج میبرند. آنان امروز هم برای ابتداییترین حقوق انسانیشان میجنگند، هم با فقر و بحران معیشتی بیسابقهای دستوپنجه نرم میکنند.
بنابراین، اگر قرار است پاسخی به وضعیت اقتصادی داده شود، نقش زنان در این واکنش باید محوری باشد چه در قامت فعالان، و چه در بطن جامعه.
از فعالان حقوق زن، فعالان حقوق کودک تا محیطزیست ، زنان دانشجو، زنان کارگر، زنان معلم و استاد دانشگاه، پرستاران و کادر درمان، پزشکان و دندانپزشکان، زنان ورزشکار و مربیان، دستفروشان، زنان جویای کار، کارآفرینان، زنان موزیسین و خواننده، هنرمندان، بازیگران، مستندسازان، نویسندگان، روزنامهنگاران، خبرنگاران، وکلا، مهندسان، رانندگان، کشاورزان، زنان در حوزه علم و پژوهش، و زنان مهاجر و پناهنده، همگی باید مسئله معیشت را در مرکز مبارزه خود علیه وضع اسفناک موجود قرار دهند. چرا که جمهوری اسلامی میکوشد با همین فقر و فلاکت و گرسنگی، تلاشهای جامعه را خنثی و سرکوب کند.
در نهایت،
آنچه اکنون بیش از پیش اهمیت دارد، تطبیق فرم مبارزه جمعی با شرایط جدید است؛
اگر انقلاب «زن زندگی آزادی» از آغاز در ۱۴۰۱ توانست موتور جنبش سرنگونی را روشن کند، ادامه آن مسیر، نیازمند شکل نوینی از سازمانیابی است.
اکنون زمان آن است که یک مبارزه جمعی، شبکهمحور، منعطف و هوشمند با وسعت بیشتری نسبت به دوره قبل شکل بگیرد؛ مدلی که بتواند داخل کشور نسبت به دوره قبلی هر چه بیشتر عموم جامعه را با خود همراه کند و همزمان با نیروهای سیاسی همراستای خارج از کشور بیش از پیش پیوند بخورد تا جبهه سرنگونی در هر دو بعد، داخلی و جهانی، با قدرت هرچه تمام به پیش برود.
چنین نیرویی، تنها از دل نارضایتیها و اعتراضات پراکنده پدید نمیآید، بلکه باید با سازماندهی و هماهنگی همه نیروهای فعال ساخته میشود: یک نیروی متحد، همبسته، پایدار که از کنشهای آن حرکتهای همزمان، هماهنگ و هم افزا شکل بگیرد و جمعیت عظیمی را به خیابان بیاورد.
جامعهی ایران جامعهای زنده، پویا و مبارز است و این پویایی باید مداوم به پیشرویهای مستمر و همهجانبه علیه حکومت منجر شود تا بالاخره ثمره کامل انقلاب زن زندگی آزادی به بار آید که در گام اول سرنگونی جمهوری اسلامی است و سپس برپایی حکومتی که متضمن آزادی، برابری، سکولاریسم و مدرنیسم، رفاه همگانی، امنیت و عدالت اجتماعی باشد.
متن پیاده شده از برنامه انقلاب زنانه با شیرین شمس – ۱۶ فروردین ۴۰۴